روزهای بهتر

به امید روزهای بهتر و لحظات ناب تر

روزهای بهتر

به امید روزهای بهتر و لحظات ناب تر

تموم شد

با صدای مهیبی از خواب میپرم 

باز هم باز هم پس کی تموم میشه ؟

این روزها شهر من خیلی پریشون مردمش هم همه پریشون هستند همه جا بحث در مورد این موضوع هستش خیلی ها دارند خودشون رو اماده میکنند تا به میدان شهر بروند و اعدامی رو تماشا کنند که الان سال هاست چشم انتظارشند و به قول خودشون تف و لعنت کنند اون ادم رو 

و خیلی ها در تکاپو برای گرفتن رضایت شاید.....

مردم 2 دسته شدند 1 عده بشدت خواهان اعدام و یک عده حدیث میارند از لذت عفو و بخشش و ...................

  من اما ............

بذارید از اول بگم براتون 

 یه مادر که باید بره سر کار دختر 8 سالش رو میسپره دست مادر کم شنوا و کم بیناش که طبق روال هر روز تا هنگام برگشتن از سر کار مراقب دخترکش باشه 

 مادر بزرگ مشغول کارهای روزمره اش میشه یه تشت از لباس های شسته رو برمیداره میبره  پشت بوم تا پهنشون کنه بعدشم به خیال این که دخترک ارام مثل همیشه مشغول بازی توی اتاق به کارهاش میرسه و بعد مدت زیادی با یک سینی چای برمیگرده به اتاق تا با نووه اش چای بخوره و خستگی در کنه 

که سینی از دستش می افته 

و اندکی بعد هم خودش نقش زمین میشه 

اما همسایه بیوه و پیر و دوست جون جونی اش صدای جیغ رو میشنوه و چون کلید داشته میاد توی خونه و با صحنه ای مواجهه میشه که شاید به عمر 70 ساله اش هیچ وقت ندیده 

دخترک با لباس های پاره و خونی که فرش رو به رنگ کشیده 

 پلیس میاد.امبولانس میاد پزشک قانونی میاد مادر و پدر دخترک میاد داییش میاد عمه اش میاد عموش میاد خلاصه همه میریزند اونجا 

مادربزرگ که به خودش اومده سین جین میکنند که میگه من اومدم اتاق و این صحنه رو دیدم 

دخترک رو بین شیون مادرش میبرند 

اصلا هیچکی نمیفهمه موضوع چیه ؟دلیل این همه خونی که از پای این بچه میره چیه ؟ 

 چند روز بعد 

به دخترک تجاوز شده .......................................................................

به بدترین شکل ممکن..............................................................................

فشار انقدر بر جثه ضعیفش زیاد بوده که در دم جان داده.................................

ازمایش اسپرم گرفتند ...............................................

متجاوز رو هم گرفتند.................................................

داییش 


دایی 32 ساله متارکه کرده اش 

رسید اون روزی که باید حساب پس بده توی این دنیا 

فردا روز اعدامش پدرش رضایت نداد و مادرش قسم خورد که طناب دار رو خودش میندازه به گردن این برادر 

هه هه هه برادر

فردا وقت تسویه حساب 

همه مردم شهر میرند 

من نمیرم 

من خونه میشینم و ...شاید  به اسمون نگاه کنم ...شاید گریه کنم ...شاید دنبال روح دخترک باشم شاید...............

پی نوشت:مراسم موند برای بعد رمضان 



نظرات 19 + ارسال نظر
حنا پنج‌شنبه 1 مرداد 1394 ساعت 01:15

من اصولا موافق انتقام گرفتن نیستم ولی خوب بخشش هم حدی داره،گل گفتی که نفس کشیدن اون موجود خیانت به زمین و آدم هاست

بخشش در این مورد اصلا جایز نیست یه حماقت محض

مهنار دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 15:21

چه وحشتناک

اوهووم خیلی
مهناز خودتی دختر؟

ترمه دوشنبه 29 تیر 1394 ساعت 06:49

سلام .نمیخوام بگم اعدام بشه یا نه. ولی این جور حوادث حالمو بد میکنه .طفلک دخترک ولی بیشتر مادر وپدرش

سلام ترمه جون
این حوادث تا چند روز اعصابم رو میریزه بهم

ابر سفید یکشنبه 28 تیر 1394 ساعت 12:30

سلام ، خواننده دایمی هستم ،اغلب خاموش،البته چند بار کامنت گذاشتم،شاید بخاطر استفاده از فندق شکن ای پی عجیب غریب بودهنوشتهای زیباتون رو میخونم وخیلی چیزا از شما آموختم،ازتون ممنونم بخاطر همه مطالب خوبتون

سلام عزیزم ممنونم که گاهی روشن میشی
شاید
خوشحالم که هر چند اندک اما بازم فایده ای داشته

مستانه جمعه 26 تیر 1394 ساعت 23:52

حالم بده ازاین دسته خبرها......متاسفانه خیلی هم زیاد شده....

بعله متاسفانه خیلیییییییییی

زهرا...@ پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 16:27

وای حالم خیلی داغون میشه
دخترک 8 ساله
طفلک من

من پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 09:14

واقعا وحشتناکه من جزء گروه اولم باید مجازات بشه تا دیگران حساب کار دستشون بیاد نه به خاطر این که زنم به خاطر این که مادرم

100 درصد باید محازات شدیدی بشه اصلا زنده بمونه که چی ؟
اصلا نفس کشیدن همچین ادم هایی خیانت به زمین و ادم هاست

لیلا پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 00:28

وای چه وحشتناک.بنده خدا اون دختر.چی کشیده اون و چه زجری کشیدن اون پدر و مادر.واقعا نمی دونم چی بگم.خدا همه رو به راه راست هدایت کنه.

کاش هیچ وقت هیچ مادری و هیچ زنی و هیچ دختری توی این شرایط قرار نگیره

بهار پنج‌شنبه 25 تیر 1394 ساعت 00:26

سلام شنای حالم بعد شد دارم سکته میکنم میخوندمت ولی نمینوشتم برات ولی سکوتموشکوندی دارم زار میزنم خدا مگه میتونن مگه میشه تمام تنم میلرزه باید تف انداخت تو صورتش اعدام براش کمه منم یه دختر دارم خدایااااااااااا

سلام بهار جان
امیدوارم تمام بلایای این چنینی از تموم زنان سرزمین من و تمام زنان دنیا دور باشه

دریا$(تاتومریسم) چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 22:57

خیلی وحشتناک بود

اره خیلی

ریحان چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 14:01

سرم به شدت درد گرفت، وحشتناکه، خدایا آدم به کجا میرسه

ادم ها در عین اینکه اشرف مخلوقات هستند پست ترین و سخیف ترین افریده های روی زمین هم هستند .

ندا هسدم:) چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 13:13 http://fery73.blog.ir

موهای تنم سیخ شد ..............

منم
من اون موقع ایران نبودم ولی وقتی شنیدم مخصوصا که با چند تا واسطه اشنا باشی با اون خانواده خیلی درد داره

حنا چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 11:05

داییییییییییییش؟؟؟واااااااای...

داییش بود داییش

faranak چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 10:40

نفسم بند اومد ، این ماجرا رو نشنیده بودم چقدر وحشتناک

متاسفانه وضع جامعه خیلی خراب کافی توی یه سایت خبری حوادث بری پر از این قبیل خبر ها

الهام چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 08:38 http://tara1359.blogfa.com

سلام شنای جان
چه وحشتناک
دارم سکته میزنم ..........
میگم شما از نورا خبری نداری
وب عوض کرده ؟

سلام الهام عزیز
خدا نکنه
نه منم عین شما نورا مهلوم نیست کجاست نامرد

فاطی چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 07:43

استغفرالله ربی و اتوب الیه

عروس مار چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 07:35 http://ajvaj.blogfa.com

وای چقدر هولناک
مو بر اندام آدم سیخ می شه
برای قضاوت در مورد دیگران باید کفش اونا رو پوشید و با پای اونا راه رفت!
واقعا درست و نادرست کدومه؟!!
خیلی هولناک بود
دپرس شدم!!!!

من کاملا باهات موافقم اما عروس جان این واقعا دیگه با کفش راه رفتن نمیخواد یه ادم هر چقدر هم توجیه داشته باشه هر فکری هم کرده باشه واقعا میتونه به یه بچه 8 ساله به چشم جنسی نگاه کنه؟
نه ابدا این ادم یه مریض بوده یه لکه ننگ توی دامن طبیعت مردنش و تمییز کردنش نیاز به هیچ قضاوتی نداره

majede سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 22:47

وای شنای این مسىله همیشههههههه قلبم و به درد میاره..از اعماق وجودم متاسف میشم..ای خدای من.اخه چرا! یه ادم ...اسمشم نمیشه گذاشت ادم حتی...
این مدته،انقدر قضایا در مورد تجاوز شنیدم و شنیدیم،که اتگار این قضیه داره برای مردم عادی میشه..از شنیدنش دیگه اونقدر متعجب یا حتی ناراحت نمیشن..
دلم پیش اون دخترکه..
ماهه پیش،شنیدم که پدری به دختر 4سالش تجاوز کرد و دخترک مرد..مادره بچه هم خودکشی کرد با دیدن این صحنه..
خدا عاقبت همه رو بخیر کنه

واقعا چی میشه به همچین ادم هایی گفت اه اه
فکرت رو زیاد مشغول نکن عزیزم اما مواظب خودت باش و به کسی هم اعتماد نکن هر وقت هر جایی که خواستی بری شده حتی به یک نفر هم اطلاع بده

باران سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 21:30 http://baranoali.blogsky.com


به هیچ وجه نمیشه آدم خودش رو جای اون مادر بزاره
درد زیادی داره میکشه که میگه خودم طناب رو ...

ولی اینکه چرا مردم تمایل به دیدن این صحنه های اعدام دارن رو هیچوقت نفهمیدم و نمیفهمم

اره مخصوصا که این ضربه رو از اون نابرادر خورده
نمیدونم دیدن مرگ یه ادم چقدر میتونه جالب باشه .من که دلش رو ندارم نه بخاطر اینکه اون ادم لایق مرگ نیست نه بلکه این صحنه ها برام زجر وگرنه اون ادم که حتی لیاقت حاک رو هم نداره حیفه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.